خیابونی

دوستدار همه کودکان ایرانی

خیابونی

دوستدار همه کودکان ایرانی

نه !!!! نه !!!!....

زخمهایش می گفتند :

نه !

بندهایش می گفتند :

نه !

و کبوتری بر سینه اش می گفت :

نه !

کبوتری

که تمام پرهایش را

بافه ای

ارزانی زخمش کرده بود .

نه ،

نه ،

برای کسانی که آیینه " محبت " را

شکستند .

زخمی بر قلبش زدند

و اردکی ستدند .

ای اردک !

لحظه ای خاموش بمان .

تا یک بارش بشنوید

که می گوید :

 نه !

ای سنگ !

رخصت می دهی

شعری بسرایم

و به ریش های بلند و عاریه بگویم

از فریاد
   لحظه ای –                                                          

باز بماندیم

تا بشنویدش یکبار

که می گوید :

نه !

دیوار خانه

جگرش را

خوراک پنجره  می کند

هرگز – اما-

نمی کوچد

 

 خودتون قضاوت کنید

   تقدیم به یک جفت کبوتری که بچه کبوتر سپید را از رسیدن به رؤیاهایش پر و بال می شکنند

   پدر و مادر مهربان اون«یه نفر»... می توونم بپرسم چرا نمی خواین باور کنین که قلب او خیلی بزرگتراز اونی که شما محاسبه گرانه!!!!! ؟؟؟؟؟ دارین در موردش قضاوت می کنین؟
  آآآآآآآآآآی پدر و مادرها فکر می کنین قلم سرنوشت ما جووونا به تصمیم و سخت گیری های شما منوطه؟ اگه این طوریه پس چرا دعا ؟؟؟ پس چرا این همه زحمت (اما همه اش رو حروم کردین؟؟){این حرفام مخصوص بعضی پدر ها !!! و شاید هم مادرها  --- }
 این وسط سهم خدا از خدا بودنش
چی می شه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 15 + ارسال نظر
سهیل شنبه 15 مرداد 1384 ساعت 12:23 http://loveyou.blogsky.com

سلام مهسا خانوم . خوبی ؟ وبلاگ قشنگی داری .. دلم نیومد نظر نداده برم . متن قشنگی بود عزیزم . ... به امید دیدار .. دوست تو سهیل از وبلاگ گروهی دوست دارم

مهدی دوشنبه 17 مرداد 1384 ساعت 01:57 http://mahdiboloori.persianblog.com

سلام. رسیدن بخیر..... انشااله که خوب باشین. برگ از درخت خسته میشه ، وگرنه پاییز بهانه است ... . دلسردی تحفه شیطانی است خواهر عزیزم. نذار این تو دلت ریشه بندازه . موفق باشی و همیشه زنده بنور عشق.

میلاد دوشنبه 17 مرداد 1384 ساعت 02:47 http://eshghebiseda.blogspot.com

گر صبر کنی ز گهواره تا گور دانش بجوی .....

اندرو دوشنبه 17 مرداد 1384 ساعت 13:37 http://andru.persianblog.com

salam dooste aziz !!! kheili mamnoon ke khabaram kardy !!! webloget kheili aramesh bakhshe ! dost daram bazam biyam ! bazam khabaram kon ! sheretoonam kheili ziba bood , bazam montazeram , Andru

فرشته مهر سه‌شنبه 18 مرداد 1384 ساعت 11:42 http://hamdele-aghaghiha.persianblog.com

مهسا جان نیستی
دلم براتون تنگش شده
شاد و پیروز باشید

مستانه شنبه 29 مرداد 1384 ساعت 19:23 http://soogvar.persianblog.com

سلام مهسا جان. سهم خدا از خدا بودنش هیچوقت کم نمیشه به قول حافظ (استاد بزرگ عشق )
گفتم گره نگشوده ام زان طره تا من بوده ام
گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کند.
شاید کسی به معنیش توجه نکنه اما اینو می رسونه که خواست خودشه ( همه چی) حتی وسیله هائی که ما رو به هر دلیلی آزار میده. چون .....

امید یکشنبه 30 مرداد 1384 ساعت 01:22 http://www.goodst.persianblog.com

سلام مهسا خانوم .. خیلی وقت بود که به وبلاگ شما نیومده بودم ..البته این وبلاگ رو دفعه ی اولی هست که میبینم .. مثل همیشه جالب و عجیب غریبه ...دلم میخواد همشو بخونم ..نمی دونم خیابونی جریانش چیه ؟ ولی شاید یه کم بفهمم .. مطلبت قشنگ بود ..راستی . ای کاش نظر خودت رو هم مینوشتی . سهم خدا از خدا بودنش چی میشه ؟ ؟‌؟‌؟

علیرضا یکشنبه 30 مرداد 1384 ساعت 07:44 http://alirezare.persianblog.com

سلام....ممنون که سر زدین....یه چیزی میگم فقط خواهش میکنم پیش خودت فکر نکن که دارم کلاس میذارم...من الان حدود ۲۴ نفر ازم سوال کردن که جواب دادن سوال هر کدومشون یه پست جدا گونه برا خودش میخواد...ولی سعی میکنم در اولین فرصت جواب سوالتو به طور کامل توی وبلاگم بنویسم...بازم معذرت...فعلا...

نادونی یکشنبه 30 مرداد 1384 ساعت 15:39 http://n-a-d-o-n.blogsky.com

نوشته هاتونو همه رو خوندم چقدر بزرگید....!!! همیشه وجدانت بیدار باشه....همیشه موفق و شاد باشی...ایاشله حتی سایه غم و ناراحتی هم به پات نرسه.....تا همیشه همیشه یا علی مدد...تاتا

مرد قبیله یکشنبه 30 مرداد 1384 ساعت 22:03 http://hallowsky.blogfa.com

لالایی لالایی لالایی عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه هایی
تو ای سرباز و ای فرزند بهتر
جدا از بستر و آغوش مادر
به غسلت می برم با دیده ی تر
به تو پوشم کفن از یاس پرپر
لالایی لالایی لالایی عزیز نازنین من لالایی
بخواب این آخرین خواب تو شیرین
پس از این قهرمان قصه هایی
به اون گوری که شد گهواره تو
برای پیکر صد پاره تو
می خونم من اگه بسته ز بیداد

هامین دوشنبه 31 مرداد 1384 ساعت 01:21 http://hamgh.persianblog.com

نگاه کن مرامصاحب گنجشک های شاد مبین!
مرا معاشرگلبرگ های یاس مدان!
که من تمامی شب در آن کرانه دور
میان جنگل آتش،
میان چشمه خون،
به زیربال هیاهوی مرگ زیسته ام!
وتا سپیده صبح
به سرنوشت سیاه بشر گریسته ام!
((تو هیچ می گریی؟))
_باز از ستاره می پرسم_
ستاره اما بادیدگان اشک آلود
به پرسشی که ندارد جواب می نگرد!!!
((بگو صدای من به کسی می رسد در آن سوی شب؟
بگو که نبض که نبض کسی می زند در آن بالا؟))


محمد شنبه 26 شهریور 1384 ساعت 10:15 http://www.kingire.blogfa.com

سلام مهسا منو که یادت میاد کلیپ خود کشی این نظر
لطف شما بود وبلاگتم خیلی قشنگ بود
موفق باشی خدافظ

مسعود چهارشنبه 30 شهریور 1384 ساعت 03:29 http://literature.blogsky.com

salam banoo
dast marizad
omidvaram hamishe injoori sare hal o ghebragh o por enrgi bashin
be omide fardaei behtar

فرشته مهر چهارشنبه 30 شهریور 1384 ساعت 09:50 http://hamdele-aghaghiha.persianblog.com

دوست عزیز خیلی خوشحالم کردی اومدی و خونه من رو روشن کردی اما خیلی خوشحالتر می شدم نظرت رو هم می گذاشتی
خیلی دلم برات تنگ شده بود

وفا سه‌شنبه 2 اسفند 1384 ساعت 19:30 http://www.sajadvafa.blogfa.com

من از هر ضربه ی قلبم شنیدم که بی عشق ارزشی دنیا ندارد

من از هر ضربه قلبم شنیدم که بی عشق زندگی معنا یی ندارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد