خیابونی

دوستدار همه کودکان ایرانی

خیابونی

دوستدار همه کودکان ایرانی

و این بار هم بودن یا نبودن ...

    بارها و بارها به دلیل  زجری که از طرف اجتماع و فامیل به خاطر

جنسیتم می کشم به خدای بزرگ از این جماعت کور دل شکایت کردم

 

    مامانم و زن عموم می گن وقتی من به دنیا اوومدم

 همه ناراحت شدن که دختر به دنیا اوومدم ، مثل این بوده

 که خودم جنسیتم رو تایین کردم و حالا باید حساب پس بدم

 

    بارها و بارها آرزو می کردم ای کاش در دوران جاهلیت به دنیا

می اومدم و همون موقع به مکافات دختر بودنم من رو زنده به

گور می کردن ، ، ، ولی حالا چی؟ از وقتی به دنیا اوومدم دارن زجر کشم می کنند.

     یاد خانم هندی افتادم که زنده زنده او رو با جسد همسرش سوزوندن

     یاد کلاغ ماده ای افتادم که سر یه شوخی بی مزه کلاغ های نر تکه تکه اش کردن

     یاد زنی می افتم که مردش بعدِ سالها فیلش یاد هندوستون کرد و او رو با

سه بچه تنها گذاشت و  خانومه حالا داره توو خونه مردم کار می کنه که بچه هاش

با شرافت بزرگ بشن

     یاد جان کوچیکه می افتم ، وقتی مرد ..تازه فهمیدن که زن بوده

     یاد زن جوونی می افتم که  مردش ظالمانه بچه رو از بغلش کشید

 و او رو با کتک از خونه بیرون کرد

     یاد عزیزی می افتم که شوهرش رو زبونش با قاشق داغ ، علامت گذاشت

     یاد دختری افتادم که نمی تونه ازدواج کنه و هر روز تو خونه بحث ازدواجشه!

     یاد زنی می افتم که ...

     و... دلم به حال خودم می سوزه که اینقدر کمرم زیر بار منت و سرزنش

داره خم می شه

        یاد تنهای کبود شده ، غرورهای شکسته شده ،

 قلبهای از هم دریده و گلهای پر پر شده افتادم

 

                                          

        

یاد این روزها به خیر که مسلمانها به خشم اوومدن که ... در حالی که

  روزی مردی سراغ پیغمبر رفت و از همسرش به خاطر بد دامنی شکایت کرد

  پیغمبر فرمودند: نه او را آزار دهی و نه این موضوع را باکسی در میان گذاری

 او را از خانه بیرون نمی کنی ، سعی کن با محبت او را متوجه اشتباهش کنی

 اگر توبه نکرد بی سر و صدا طلاقش بده

   امام حسین دست مبارکشون رو ، رو پیشونی بی بی شهر بانو قرار می دادند

 مبادا که صورت ایشون زیر نور آفتاب سوزان بسوزه

   یاد پیغمبر افتادم که چقدر دخترشون رو دوست داشتن و خواستن که بگن...

   اما کو گوش شنوا و کو چشم بینایی که ببینه

   از مسلمانی تعصب ، نماز، وروزه و فقط!!! تلاوت قران رو میدونیم

 و از انسانیت غره شدن به جنسیت مرد رو که وقتی قول می دی

 حتی اگر زن هم باشی می گی : قول مردونه!

 

                                                                                      

                                                              

احساس سفید فلبم

اوشودوم  اوشودوم داغدان آلما داشئدئم

آلما جغئمی آلدیلار

منه ظولوم قیلدیلار

من ظولومنن بیزارام

درین قویو قازمارام

درین قویو بیــــــــــــــــش چه چه ر

ایچینده میمون جزر

میمون بالاسی منی جورجه  آغلادی

اورئیمی داغلادی

 

امشب شبی که بدن بی دست وچشم ابالفضل در آغوش زینب می درخشه

مردمان تیره دل سنگم زدند

طعنه ها بر این دل تنگم زدند

 دستهایم بریدند آنچنان 

 تا نجویم دستهایی مهربان

 

دیروز روزی بود که فهمیدم بی دست و بی چشم شدن یعنی چه؟

 

 

چشم سفید دلم رو که رو به آینده بود کور کردند و دستهای امیدم را قطع کردند