در سراسر دنیا، خصوصاً پس از جنگ جهانی دوم و متعاقب آن، با فراگیر شدن توسعه اقتصادی، اجتماعی سیاسی و فرهنگی در سطح اروپا و آمریکای لاتین، پدیده کودکان خیابانی رو به افزایش نهاد و هر کدام از کشورها به تناسب امکانات و وضعیت فرهنگی خویش برنامهریزیهایی را برای مقابله با این پدیده بهعمل آوردهاند.
در پیمان جهانی حقوق کودکان که نمایندگان 191 کشور جهان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1989 آن را پذیرفتهاند و ایران نیز در سال 1973 بهصورت مشروط آن را پذیرفته، کودک کسی است که کمتر از 18 سال دشته باشد، مگر اینکه براساس قانون ملی قابل اعمال، سن قانونی، کمتر تعیین شده باشد.
بنابراین میتوان گفت کودکان خیابانی، معمولاً به کودکان و نوجوانان زیر 18 سال که بهطریق گوناگون در خیابانها مشغول زندگی هستند اطلاق میشود. گرچه آمار نسبتاً دقیقی از تعداد کودکان خیابانی در دسترس نیست، اما گزارشهای موجود حکایت از افزایش نسبی این معضل اجتماعی در جهان دارد.
نبود امکان دستیابی به تعداد دقیق کودکان خیابانی، عمدتاً به دلیل زندگی پنهانی، جابجایی آنان و متغیر بودن تعداد آنان در زمانهای گوناگون است. براساس تخمینها، در حال حاضر بیش از 100 میلیون کودک خیابانی در جهان وجود دارد که نیمی از آنها در کشورهای آمریکای لاتین، و بقیه عمدتاً در کشورهای آفریقایی و آسیایی به سر میبرند.
در آمریکای لاتین، حدود 40 میلیون کودک و نوجوان وجود دارند که بدون هیچگونه حمایتی در خیابانها بهسر میبرند. تنها در برزیل، افرادی که در خیابانها بهسر میبرند، هفت میلیوننفر از جمعیت را تشکیل میدهند.
در هند کودکان بیخانمان را 44 میلیوننفر تخمین زدهاند که البته شامل کودکان کارگر نیز میشود. در کشور آفریقایی کنیا این میزان در حدود 160 هزار نفر است در آنکارا و استانبول، دو شهر ترکیه، نزدیک به 10هزار کودک خیابانی وجود دارد.
در ایران نیز متأسفانه آمار دقیقی از تعداد کودکان خیابانی در دست نیست، اما بنا به گزارشهای غیررسمی تها در تهران برآورد شده که 20 هزار کودک خیابانی با سرپرست یا بدون سرپرست زندگی میکنند. افزایش کودکان خیابانی در سالهای اخیر منحصر به تهران نبوده و در شهرهای دیگر از جمله شهرهای زیارتی نیز رخ داده است.
آمارها نشان میدهند که پس از تهران بهترتیب مشهد و قم بیشترین تعداد کودکان خیابانی را دارا هستند. تعداد آنها در مشهد در سال 1380 نسبت به 1379، 39 درصد افزایش یافته است. 11 درصد از کودکان خیابانی در این شهر، بیسرپرستاند، 34 درصد آنها به کار اشتغال دارند و 55 درصد آنان به صورت عادی در کنار والدین خود در خیابانها کار میکنند.
آنچه به شفاف نبودن آمارها در مورد این کودکان یاری رسانده است، معیارهای موجود برای تعریف کودکان خیابانی است. سازمان تأمین اجتماعی در این زمینه تعریف خاصی دارد. از این نظر این سازمان، کودک خیابانی، کودکانی 7 تا 15 ساله، ایرانیالاصل، دارای شغل کاذب و بیبهره از آموزش هستند.
این در حالی است که در واقعیت، کودکان خیابانی به دو دسته ساکن و مهاجر (از سایر شهرها و یا کشورهای بیگانه) تقسیم میشوند. گروه مهاجران بیش از 65 درصد از آمار کودکان خیابانی را در تهران تشکیل میدهند.
کودکان خیابانی به لحاظ گذران امور خود به چند دسته تقسیم میشوند. شامل: 1. کارگران خیابانی دارای مشاغل واقعی 2. کارگران خیابانی دارای مشاغل کاذب 3. ولگردان تلکهگیر و باجگیر 4. متکدیان 5. گروه بزهکاران
موم این کودکان، در یک نگاه کلی در آستانة آسیبپذیری و اعمال ضد اجتماعی قرار دارند. ویژگی عمده اجتماعی کودکان فوق این است که احساس امنیتی را که بهطور طبیعی خانوادهای در طی مراقبت، تغذیه، آموزش و بازی با کودکان فراهم میکند، بهدست نمیآورند.
در نتیجه، اصول اخلاقی حاکم بر جامعه و روابط موجود در آن از سوی افراد فوق مردود شناخته شده و اکثراً نیز تمایل به رفتارهای مجرمانه و خودتخریبگرانه همچون مصرف مواد و بیبندوباری جنسی و نظایر آن دارند. این گروه از کودکان نسبت به خرده فرهنگ گروهی خود شدیداً پایبند بوده و از انسجام گروهی بسیار بالایی برخوردارند.
با این حال در مراقبت از خود سهلانگار بوده و حس هویت آنها باعث بیگانگی هر چه بیشترشان از جامعه میشود. شرایط زندگی آنها در کودکی، بهویژه در سنین اولیه آن، بهگونهای است که امکان همنوایی را با جامعه و هرگونه ساختاری را مشکل میسازد و در نتیجه بهدلیل پرورش در چنین وضعیتی، همواره نسبت به یک زندگی سازنده، چه در سطح خانواده و چه در سطح محیطها و مؤسسات بازپروری واکنش منطقی نشان میدهند.
زندگی مداوم این کودکان در چنین وضعیتی، اثرات عمیقی را بر ابعاد جسمانی، هیجانی و عقلایی آنها برجای مینهد که به ناچار تا سنین جوانی و بزرگسالی ادامه مییابد بهطورکلی، عواملی به رشد پدیده کودکان خیابانی منجر شدهاند به این ترتیب است:
ادامه مطلب ...