خیابونی

دوستدار همه کودکان ایرانی

خیابونی

دوستدار همه کودکان ایرانی

میترسم

میترسم از لحظه ای که بشم عروسک مردی که شبها تا خروس خون صبح با هام بازی کنه و صبح که میشه، بشم یه عروسک جانباز و پاره پوره ...  

 

میترسم از روزهایی که بشم یه کلفت و از خروس خون تا سیاهی شب جمع و جور وپخت و پز کنم 

 

میترسم از روزهایی که زیر مشت و لگد ، یه تیوپ پر از رنگ کبود بشم

میترسم از روزهایی که عاشق باشم اما هر لحظه به عشقم خیانت بشه

میترسم از طنازی

میترسم از خیانت

میترسم از اینکه ته کوچه وفا ، بن بست شه

میترسم از بیکاری و در عین حال حمٌالی

میترسم از زنهای هرزه

میترسم از مردای هیز

میترسم از اینترنت 

میترسم از ب س ی ج ی ها

میترسم از روزی که بیام پیشت، روزی که دارم براش روزهای دیگه ام رو می سوزونم ولی حال می کنم

 

میترسم از شنیدن خبرای بد بد ، آخه خیلی وقته که دارم خبر بد میشنوم ...طاقت سیری چند شده؟؟؟؟؟

 

میترسم که سدٌه دوباره بشکنه ! امٌا خوب همه چی رو به راه میشه، خیلی ها توو سیل غرق میشن این دفه نوبت اوناست که ..

 

میترسم دوباره توو مسیر یه طرفه نوبنیاد گیج و ویژ و آبغوره ریزون  راهَمو گم کنم

میترسم ازاینکه تنها همدمم رو که شبها با هزار ژول انرژی محبت بغلش میکنم رو از دستم بگیرن

میترسم از اینکه  روزگارم بشه عینه روزگار خواهرای بیچارَم

میترسم از اینکه تنها مرد آیندهء زندگیم، دختر به دنیا بیاد و روزهای زندگیش بشه عین مامان مهسا !!! 

میترسم از روزی که عاشق بشم و غروربیجای یک مرد سیاهدل! حصار عشقم رو بشکنه

می ترسم از افکار بعضی مردم و از افکار فیلسوفهایی مثل نیچه که راحت به خانومها توهین کرده

دست بعضی گربه های بی عرضه به گوشته نمی رسه بعد می گن گوشته فاسده !!!!!

    

خیلی میترسم شدم عین جن زده ها برام دعا کنین