همیشه توو بچگی با خودم فکر می کردم که چرا موضوع اکثر کارتونهایی که می سازن شخصیتهای اصلیش یا به دنبال مامانشون می گردن یا باباشون ... یه چرای بزرگی بوودش توو ذهنم؟؟؟؟
هاچ زنبور عسل ، دختری به نام نل ، بل و سباستییَن ، هاکل برفین و ...
و یا اینکه مثل جودی آبوت ، نیکو خانوم ، لیلی بیت و ... بی مامان و بابا زندگی می کردن و با مشکلات به تنهایی می ساختن
یه مسافر کوچولو بوود و یه ستاره که تووش پر بوود از تنهایی اش
یه ای کی یو سان بوود با کلی معماهای جور با جور
تا اینکه فهمیدم : بهمون یاد می دادن که چه جووری وقتی بزرگ شدیم چه با مامان و بابا و چه بی اونها با مشکلات بجنگیم و تا نرسیدن به هدف دست برنداریم خودمون رو کووچیک نبینیم و بدوونیم خدا کمکمون می کنه
مشکلم رو جدی گرفتم خدا کمکم کرد... خدا کمک کرد که روی هر چی نامردی رو کم کنم بعضی وقتها کم می آوردم اما پس نمی کشیدم توو خلوت قطره اشکام تصلی بخش قلب شکست خورده ام بوود و سجاده ام پر از یاسهای امید به خدا.
من هاچ بوودم !!! زنبور کوچیکی که اینور و اوونور می پرید تا به هدفش برسه سر راهش بدها و خوبهای زیادی بودن اما خدا بیشتر از همه جلوی چشمش بوود یه خدا بعدش فداکاریهای لیدای گلم
امید دارم همه به آرزوهاشون برسن
و همه نامردمها و نامردها را خدا مجازات کنه
ماه مهمونی خدای مهربونه! بیاین دعا کنیم که بارون بباره،، زندونی ها آزاد بشن ،،اسیرها به وطنشون برگردن ،،جنگها آتش بس بشه ،، هیچ جوونی معتاد نشه ،، هیچ زن و شوهری جدا نشن ،، هیچ پدر و مادری مریض نباشن ،، هیچ قلبی شکسته نباشه و کینه های شانتا قولویی از دلا بیرون شه ...
زنی شبیه ذوزنقه ام
تکثیر و هی تکثیر می شوم
گوشه ایم در پنهان کاری های تو پناه می گیرد
گوشه ای دیگر از لاس شبانه باز می گردد
گوشه ای هم گوشه گیری می کند
هی می خواهد بگوید بیهوده ام
بیهوده ای
گوشه ای دیگر قاه قاه می خندد
و می گوید : بی خیال همه
گوشه ای دیگر آنطرفتر
راست ایستاده است و می گوید :
دیر است ، زود باش !!!
و من ; هول ،،، هول ،،، می بلعم
همه چیز را می بلعم
گوشه هایم که سخت شبیه من هستند
همیشه هم گوشه های ذوزنقه نیســتند
گاهی به مربع می مانم
و در آن چهار تاق خفه می شوم
گوشه هایم که به جان هم می افتند
قـی می کنــم
و برای ناتوانی ام دلم می لرزد....
و اما در مورد پست قبلی ام (قفس)....
شرمنده شدم کلی ... محبت دوستای گلم همیشه شامل حال من بوده و هست ممنونم
اما نظر بعضی ها یه جوری بود مثلاً یکی قشنگ نوشته اما نه اسمی نوشته و نه مشخصه ای ،،، مخصوصاً که بعضی ها برای معرفی خودشون از اسمهای نویسنده ها مایه گذاشتند به هر حال سلیقه خاص خواننده های گُلمه!
آقای جئین وبستر(...)!!!!!! من نمی دوونم که بایستی با شما چه جوری رفتار کنم؟من به دنبال این نیستم که شما یا هر کسی دیگر از من راضی باشه ! در واقع دو – سه ماهی می شه که فقط به دنبال رضایت خدای مهربونم هستم
من عروسک کووکی هیچکی هم نیستم هر جور که دلشون خواست من رو کووک کنن ! یادت باشه بین احترام به خواسته های دیگران و تحت تسلط کسی در اوومدن خیلی فرق وجود داره ! خواهش می کنم این واقعیت رو قبول کن. من انسانم و مختار که کارهای خوب انجام بدم و قبول می کنم که اشتباهاتی داشتم: در شناخت آدمای دور و برم ، همکلاسیهای گُلم ، در طرز و رنگ فداکاریهام ، دخالتهای بی موردم(همش از روی دلسوزی بوودش ) ، و مهمتر در مورد انتخاب آدمها برای شنیدن و تحویل گرفتن درددلام ... ولی!!!! همیشه راهی هست برای جبران اشتباهات گذشته ; حدود ده سالی می شد که با غرورم خداحافظی کرده بوودم اما دوباره اوون رو از گذشته پَسِش گرفتم و خیلی هم دوسِش دارم خیلی زیاد ! چرا که برام ارزش به بار می آره و دیگران رو هم برام با ارزش تعریف می کنه
اما خواهشم اینه که رنگ غروره من رو خاکستری تعبیرش نکنین غرورم رنگش آبیه ، غروری که هر دختر جوونی باید داشته باشه که در جامعه اون رو حفظش کنه و براش اعتبار به بار بیاره
بازم ممنون از این همه لطفت( ون )